بصیرت در زندگی و بازی روزگار
اصلا باورت نمی شود، می شود؟! طرف سال ها با اهن و تلپ جانماز آب می کشید و در همه عرصه ها جلوتر از همه ایستاده بود و حرف که می زد فکر می کردی او در کجاها سیر می کند و تو در کجا. کلی دوید و دوید و دوید و زیر همه فشارها بالاخره شهید گمنام آورد داخل دانشگاهشان تشییع کرد و هر هفته برایشان مراسم گرفت و یکسره از مرام و مسلک شهید و سادگی زندگی اشان شعار می داد و مراسم اعتکاف برگزار می کرد و جوانان را ارشاد می کرد و قس علیهذا...
حالا شب مراسم عروسی اش ناگهان با یک جوان کت و شلواری کراوات بسته صورت سه تیغه مواجه می شوی که اتفاقا کلی داخل مجلس زنانه، قر به کمرش داده است و خواننده فلان و بهمان دعوت کرده است و فقط سرویس مبلمان خانه اش 18 میلیون تومان قیمت دارد و تلویزیون ال ای دی خانه اش را به 5/3 میلیون خریده است!!!
نه بخیلم نه حسود نه امل و نه کم ظرفیت، فقط از بازی روزگار در حیرتم عجیب.
پسرجان! بی بصیرتی فقط مخصوص سیاسیون و مسایل انتخاباتی نیست، زندگی هم خودش بصیرت می خواهد.